بدو رسیدم خونه شروع به رگ گیری کردم، با فاصله رگ میگرفتم و اِدم میداد یا برانول کج میشد (سازندههاشون رو قربون) بالاخره از پشت دستش رگ گرفتم. هر بار تو رگ گیری...
بدو رسیدم خونه شروع به
رگ گیریکردم، با فاصله رگ میگرفتم و اِدم میداد یا برانول کج میشد (سازندههاشون رو قربون) بالاخره از پشت دستش رگ گرفتم. هر بار تو
رگ گیریشکست میخورم از دردی که نصیب بابا کردم حالم بد میشه.