پدرم کارگر بود
مرد با ایمانی
که هر بار نماز میخواند
خدا
از دستهایش خجالت میکشید!
سابیرهاکا
ته نوشت : پدرم چند مورد را در زندگی ما ممنوع کرده بود. یکی لفظ کارگر بود میگفت به جای کلمه کارگر از کلمه همکار یا کارمند استفاده کنیم.