بدو رسیدم خونه شروع به رگ گیریکردم، با فاصله رگ میگرفتم و اِدم میداد یا برانول کج میشد (سازندههاشون رو قربون) بالاخره از پشت دستش رگ گرفتم. هر بار تو رگ گیری شکست میخورم از دردی که نصیب بابا کردم حالم بد میشه.
بدو رسیدم خونه شروع به رگ گیریکردم، با فاصله رگ میگرفتم و اِدم میداد یا برانول کج میشد (سازندههاشون رو قربون) بالاخره از پشت دستش رگ گرفتم. هر بار تو رگ گیری شکست میخورم از دردی که نصیب بابا کردم حالم بد میشه.
تعداد صفحات : 3