پدرم را، حال خوب پدرم را، صدایش را، حرف زدنش را یادم رفته است. دوست دارم آدمها از پدرم برایم بگویند. گوش شنوا دارم برای شنیدن از او .
پدرم را، حال خوب پدرم را، صدایش را، حرف زدنش را یادم رفته است. دوست دارم آدمها از پدرم برایم بگویند. گوش شنوا دارم برای شنیدن از او .
در وجود هر کدام از ما قسمتهایی هست که نمیشناسیمشون و در مواجه با آدمها یا با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف ممکنه یکهو اون قسمت رو ببینیم و بشناسیم و شوکه بشیم .
این کشور برا هر روزش یه روز واسه تبریک داره پس
باباها، شوهرها، داداشا، شوگر ددیها، دوست پسرا روزتون مبارک.
مرسی انقد خوبین که دست و بال ما رو جمع کردید.
شما نبودید جنس دوم ام نبودیم شانس میاوردیم جنس دست چندم چینی میشدیم شاید!
به هر حال هر چی نداریم یا اضافی داریم صدقه سر شماس.
لطفا بار و بندیل غیرت و من بیشتر میفهمم و اجازه نمیدم و من مردم چون شمبول طلام و عقلم بیشتره رو ببندید و بندازید دور .
دنیا با برابری قشنگ تره .
خانوما روز شمام مبارک یادمون نره هوا همدیگه رو بیشتر داشته باشیم و خودمون رو قل چسب دو قلو آقا تون و دوس پسرتون و شوگر ددی تون و باباتون و برادرتون ندونید .
دنیا با فردیت زن و مرد قشنگ تره.
ما تو جامعهای زندگی میکنیم که هنوز پسر رو شومبول طلا میدونن و به خاطر مهمانی ولیمه و اینکه مهمونا و خود پسر بچه بفهمه شومبولش چقدر مهمه تا بزرگسالی عمل ختنه رو به تعویق میندازن.
دنیای ه غریبی داریم. دیگه کسی نمیتونه به شونههای کسی تکیه کنه. سال و عمری که گذروندی، رفاقتی که کردی، شب رو از درد یا خنده و غم به صبح رسوندی. اعتماد داشتی ....
اما اینها ملاک رفاقت و آدمیت و دوست داشتن نیست. به قول فروغ فرخ زاد:
" من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها میآی
و این جهان به لانه ماران مانند است
و.این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند"
و من چه بیزار و خسته ام از زندگی در جامعه ماران.
چپ و راست میشمرند تعداد پزشکان و پرستارانی که بر اثر ابتلا به ویروس کرونا فوت میشوند و یک لقب شهید یا شهیده میچسبانند اول اسمشان و همان مردمیکه ما باشیم و تا دیروز پزشکان را به علت میزان دستمزدشان به باد ناسزا میگرفتیم.
امروز سینه کوبان مظلومیت و فداکاری پزشکانند.
ما ملت باری به هر جهت هستیم. .
و ما حواسمان نیست کادر بیمارستان دولتی موظف به حضور در بیمارستان است و بدبختی از آنجا شروع میشود که زیر این اجبار هیچ امنیتی وجود ندارد.
هفتهها پنهان کاری سبب شد آمادگی کافی و به موقع صورت نگیرد و جان بسیاری از کادر درمانی در خطر قرار گرفت با این پنهان کاری و چه بسا بیماران فوت شده هم قربانی این پنهان کاری شدند.
علاوه بر پنهان کاری از کاستیها باید گفت از لباس کاور مانندِ کادر درمانی تا کمبود تجهیزات من جمله الکل و دستکش و تخت آی سی یو و هزار یک مورد دیگر .
قطعا کادر درمانی فداکاری عظیمیمیکنند اما یادمان نرود فردا روز دوباره به خاطر درآمدشان به ناسزا نکشیمشان و یادمان نرود جانفشانانه بی امکانات مکفی در حالت اجبار مشغول به کارند چون استخدام رسمیدولت هستند و محل کارشان بیمارستان دولتی است و کادر درمانی قربانی نبود امکانات است.
در صورتی که آگاهی به درونت داشته باشی، کلماتی که از دهانت خارج میشن دیگه کلمه نیستن. جون دارند و نفس میکشند و در طی زمان اثرشون رو میگذارند.
تعداد صفحات : 3